سالها هست غزلخوان تو هستم بانو هر نفس بي سر و سامان تو هستم بانو خانه ات خوب و قشنگست و من گنجشكي كه گرفتار درختان تو هستم بانو هرچه انكار كنم باز به من ميگويند مرد تبعيدي يمگان تو هستم بانو به خدا مردم اين شهر همه فهميدند من ديوانه پريشان تو هستم بانو با تو آرام ترين شاعر شهرم حتي قدر يك چاي كه مهمان تو هستم بانو هاتف كلانتري(رهگذر) 19 فروردين 1394
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت